[فعل]

to destabilize

/ˌdiːˈsteɪbəlaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: destabilized] [گذشته: destabilized] [گذشته کامل: destabilized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی‌ثبات کردن ناپایدار کردن

  • 1.Terrorist attacks were threatening to destabilize the government.
    1. حملات تروریستی تهدید می‌کردند که دولت را ناپایدار کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان