Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بدتر شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to deteriorate
/dɪˈtɪriəˌreɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: deteriorated]
[گذشته: deteriorated]
[گذشته کامل: deteriorated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بدتر شدن
وخیم شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افت کردن
1.Her health deteriorated as she got older.
1. وقتی که بزرگتر شد، (وضع) سلامتیاش بدتر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
detergent
detention
detective work
detective story
detective
determination
determine
determined
detest
detestation
کلمات نزدیک
detergent
deter
detention center
detention
detector
deterioration
determinant
determinate
determination
determine
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان