[اسم]

detention

/dɪˈtenʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توقیف بازداشت، حبس

معادل ها در دیکشنری فارسی: بازداشت توقیف
  • 1.a detention camp
    1. بازداشتگاه
  • 2.a sentence of 12 months’ detention in a young offender institution
    2. یک حکم حبس دوازده ماهه در کانون اصلاح و تربیت
  • 3.police powers of arrest and detention
    3. نیروهای پلیس بخش بازداشت و توقیف
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان