[فعل]

to devastate

/ˈdɛvəsteɪt/
فعل گذرا
[گذشته: devastated] [گذشته: devastated] [گذشته کامل: devastated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ویران کردن (کاملاً) خراب کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ویران کردن
  • 1.War devastated the country.
    1. جنگ، (این) کشور را ویران کرد.

2 (شدیداً) ناراحت و حیرت‌زده کردن شوکه کردن

  • 1.This tragedy has devastated the community.
    1. این مصیبت، جامعه را شدیداً ناراحت و حیرت‌زده کرده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان