Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گشاد شدن
2 . گشاد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dilate
/daɪˈleɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: dilated]
[گذشته: dilated]
[گذشته کامل: dilated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گشاد شدن
کش آمدن، منبسط شدن
مترادف و متضاد
contract
1.Her eyes dilated with fear.
1. (مردمک) چشمانش از ترس گشاد شدند.
2
گشاد کردن
منبسط کردن
1.Horses sometimes dilate their nostrils when anxious.
1. وقتی اسبها عصبی میشوند، گاهی سوراخهای بینیشان را گشاد میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
dilapidate
dike
dik-dik
dignified
digitally
dilemma
diligence
diligent
diligently
dill
کلمات نزدیک
dilatation
dilapidation
dilapidated
dilapidate
digs
dilation
dilatory
dilemma
dilettante
diligence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان