[فعل]

to dip into

/dɪp ˈɪntuː/
فعل گذرا
[گذشته: dipped into] [گذشته: dipped into] [گذشته کامل: dipped into]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بخش‌های (کوچکی) از کتاب و... را خواندن

  • 1.I have only had time to dip into the report.
    1. من فقط آن‌قدری زمان داشتم که بخش‌هایی از گزارش را بخوانم.
  • 2.It's the kind of book you can just dip into.
    2. این از آن کتاب‌هایی است که فقط می‌توانی بخش‌های کوچکی از آن را بخوانی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان