Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . انضباط
2 . رشته درسی
3 . تادیب
4 . منضبط کردن
5 . کنترل کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
discipline
/ˈdɪs.ə.plən/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
انضباط
نظم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتظام
انضباط
to keep/maintain discipline
نظم را حفظ کردن
A good teacher knows how to maintain discipline.
یک معلم خوب میداند چطور نظم را حفظ کند.
high standards of discipline
استانداردهای بالای انضباطی
The school has a reputation for high standards of discipline.
آن مدرسه به خاطر استانداردهای بالای انضباطی شهرت دارد.
strict discipline
انضباط سفت و سخت
Strict discipline is imposed on army recruits.
انضباط سفت و سختی بر نیروهای تازه استخدامشده نظامی تحمیل میشود.
2
رشته درسی
رشته دانشگاهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رشته
formal
1.The new recruits were drawn from a range of academic disciplines.
1. کارکنان جدید از طیف گستردهای از رشتههای دانشگاهی انتخاب شده بودند.
3
تادیب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تادیب
ادب
[فعل]
to discipline
/ˈdɪs.ə.plən/
فعل گذرا
[گذشته: disciplined]
[گذشته: disciplined]
[گذشته کامل: disciplined]
صرف فعل
4
منضبط کردن
تادیب کردن، تنبیه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ادب کردن
مجازات کردن
گوشمالی دادن
مترادف و متضاد
teach
train
to discipline somebody (for something)
کسی را تنبیه کردن (برای چیزی)
The officers were disciplined for using racist language.
افسرها برای استفاده از زبان نژادپرستانه [برای بیان حرف نژادپرستانه] تنبیه شدند.
to discipline somebody to do something
کسی را برای انجام کاری منضبط کردن
You must discipline yourself to work harder.
شما باید خود را منضبط کنید تا سختتر کار کنید.
5
کنترل کردن
بهنظم درآوردن، تربیت کردن
مترادف و متضاد
control
educate
train
to discipline somebody
کسی را تربیت کردن
the best ways of disciplining your child
بهترین راههای تربیت کردن کودکتان
تصاویر
کلمات نزدیک
disciplinary
disciplinarian
disciple
discharge
discernment
disciplined
disclaim
disclaimer
disclose
disclosed
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان