[صفت]

disciplinary

/dˈɪsɪplˌɪnɛɹi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more disciplinary] [حالت عالی: most disciplinary]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کیفری جزایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: جزایی کیفری
  • 1.The investigation led to disciplinary action against two officers.
    1. بازجویی منجر به اقدام کیفری علیه دو افسر شد.

2 درسی مرتبط با رشته تحصیلی

  • 1.Students need to broaden their disciplinary knowledge.
    1. دانش‌آموزان باید دانش مرتبط با رشته تحصیلی خود را بسط دهند.

3 انضباطی تادیبی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتظامی انضباطی تادیبی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان