[فعل]

to disembark

/dˌɪsɛmbˈɑːɹk/
فعل ناگذر
[گذشته: disembarked] [گذشته: disembarked] [گذشته کامل: disembarked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیاده شدن (از کشتی یا هواپیما)

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیاده شدن
مترادف و متضاد embark
  • 1.We will be disembarking at midday.
    1. ما وسط روز پیاده خواهیم شد.

2 پیاده کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیاده کردن
  • 1.The passengers were disembarked safely.
    1. مسافرها به سلامت پیاده شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان