[فعل]

to disengage

/ˌdɪsɪnˈɡeɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: disengaged] [گذشته: disengaged] [گذشته کامل: disengaged]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کلاچ گرفتن

2 رها کردن خلاص کردن، آزاد کردن

  • 1.They wished to disengage themselves from these policies.
    1. آنها آرزو داشتند خود را از این سیاست‌ها رها کنند.

3 عقب کشیدن (ارتش) دست از جنگ برداشتن، عقب‌نشینی کردن

formal
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان