Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کلاچ گرفتن
2 . رها کردن
3 . عقب کشیدن (ارتش)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to disengage
/ˌdɪsɪnˈɡeɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: disengaged]
[گذشته: disengaged]
[گذشته کامل: disengaged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کلاچ گرفتن
2
رها کردن
خلاص کردن، آزاد کردن
1.They wished to disengage themselves from these policies.
1. آنها آرزو داشتند خود را از این سیاستها رها کنند.
3
عقب کشیدن (ارتش)
دست از جنگ برداشتن، عقبنشینی کردن
formal
تصاویر
کلمات نزدیک
disenfranchise
disencumber
disenchantment
disenchanted
disenchant
disengagement
disentangle
disequilibrium
disestablish
disfavor
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان