Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . از هم گسیختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to disintegrate
/dɪˈsɪntəˌgreɪt/
فعل ناگذر
[گذشته: disintegrated]
[گذشته: disintegrated]
[گذشته کامل: disintegrated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از هم گسیختن
از هم پاشیدن، متلاشی شدن، تکه تکه شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خرد شدن
وارفتن
متلاشی شدن
از هم گسیختن
از هم پاشیدن
1.The spacecraft exploded and disintegrated.
1. آن سفینه فضایی منفجر و متلاشی شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
disinherit
disingenuous
disinformation
disinfection
disinfectant
disintegrated
disintegration
disinter
disinterest
disinterested
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان