[فعل]

to diversify

/daɪˈvɜːrsɪfaɪ/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: diversified] [گذشته: diversified] [گذشته کامل: diversified]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تنوع بخشیدن متنوع کردن

مترادف و متضاد branch out
  • 1.Farmers are being encouraged to diversify into new crops.
    1. کشاورزها تشویق می‌شوند که به محصولاتشان تنوع ببخشند.
  • 2.The company has been trying to diversify its business.
    2. شرکت سعی داشته به کسب و کارش تنوع ببخشد.

2 متنوع شدن جورواجور شدن، گوناگون شدن

  • 1.Patterns of family life are diversifying.
    1. الگوهای زندگی خانوادگی دارند متنوع می‌شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان