Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تسلط
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
dominance
/ˈdɑːmɪnəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تسلط
سلطه، چیرگی، نفوذ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تحکم
تسلط
1.Large gorillas hit their chests to express their dominance over others.
1. گوریلهای بزرگ به سینه خود میکوبند تا چیرگی خود را بر دیگران نشان دهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
domiciled
domicile
domestique
domesticity
domestication
dominant
dominant gene
dominate
domination
domineering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان