Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (تحت) تسلط داشتن
2 . بهتر بازی کردن (ورزش)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dominate
/ˈdɑməˌneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: dominated]
[گذشته: dominated]
[گذشته کامل: dominated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(تحت) تسلط داشتن
کنترل کردن، زیر سلطه خود در آوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تسلط داشتن
حکمفرما بودن
سلطه داشتن
مسلط شدن
مسلط بودن
غالب شدن
1.He refuses to let others speak and dominates every meeting.
1. او اجازه صحبت به دیگران نمیدهد و همه جلسات را (خودش) کنترل میکند.
2.Her company dominates the global market.
2. شرکت او بازار جهانی را زیر سلطه خود دارد.
2
بهتر بازی کردن (ورزش)
بازی را در دست داشتن
1.Arsenal dominated the first half of the match.
1. آرسنال در نیمه اول بازی بهتر بازی کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
dominant gene
dominant
dominance
domiciled
domicile
domination
domineering
dominguez
dominica
dominican
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان