[فعل]

to doss

/dɑːs/
فعل ناگذر
[گذشته: dossed] [گذشته: dossed] [گذشته کامل: dossed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خوابیدن (به‌ویژه در جای نا راحت)

informal
  • 1.You can doss (down) on my bedroom floor.
    1. می‌توانی کف زمین اتاق من بخوابی.

2 کار خاصی نکردن یللی‌تللی کردن

informal
  • 1.We just dossed around all day Saturday.
    1. ما تمام روز شنبه هیچ کار خاصی نکردیم.
[اسم]

doss

/dɑːs/
قابل شمارش

3 کار آسان

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان