[صفت]

dozy

/dˈoʊzi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dozier] [حالت عالی: doziest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خواب‌آلود

informal
  • 1.The music was making her dozy.
    1. موسیقی داشت او را خواب‌آلود می‌کرد.

2 خنگ احمق

informal
مترادف و متضاد stupid intelligent
  • 1.Those kids are really dozy sometimes!
    1. آن بچه‌ها گاهی اوقات واقعاً خنگ هستند!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان