[اسم]

drama

/ˈdrɑmə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نمایش (هنر) نمایشنامه

معادل ها در دیکشنری فارسی: تئاتر نمایشنامه
مترادف و متضاد dramatization play show
a historical ... drama
نمایش تاریخی
  • a costume drama set in 17th century France
    یک نمایش تاریخی مربوط به زمان قرن هفدهم در فرانسه
to study drama
(هنر) نمایش خواندن
  • She studied drama in college.
    او در کالج نمایش خواند.

2 هیجان ماجرای هیجان‌انگیز و نمایشی

معادل ها در دیکشنری فارسی: هیجان
مترادف و متضاد excitement thrill
  • 1.Maggie’s life is always full of drama.
    1. زندگی "مگی" همیشه پر از ماجراهای هیجان‌انگیز است.
  • 2.There was a lot of drama in the courtroom.
    2. در دادگاه میزان زیادی هیجان وجود داشت.
the drama of the moment
هیجان لحظه

3 (فیلم و سریال) درام

معادل ها در دیکشنری فارسی: درام
  • 1.Have you seen the new drama?
    1. آن (فیلم) درام جدید را دیده‌ای؟
a TV/television/radio... drama
درام تلویزیونی/رادیویی و...
  • The book has been made into a television drama.
    این کتاب تبدیل به یک درام تلویزیونی شده است.
a comedy/tragic drama
درام کمدی/تراژدی
  • Martin Clunes is to star in a new comedy drama.
    "مارتین کلونز" قرار است در یک کمدی درام نقش ایفا کند.
a drama series/serial
سریال درام
  • It is one of the longest-running drama series on Japanese television.
    این یکی از طولانی‌ترین سریال‌های درام تلویزیون ژاپن است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان