Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کشو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
drawer
/drɔːr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کشو
دراور، [کمد کشودار]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کشو
1.I don't like to go through other people's drawers.
1. دوست ندارم کشوی دیگران را جستجو کنم.
2.I keep my socks in the bottom drawer.
2. جورابهایم را در کشوی پایینی قرار میدهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
drawbridge
drawback
draw up
draw to an end
draw to a close
drawing
drawing board
drawing pen
drawing pin
drawing room
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان