[اسم]

drummer

/ˈdrʌmər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نوازنده درام درامر

معادل ها در دیکشنری فارسی: طبل‌زن
  • 1.He is a famous drummer.
    1. او یک نوازنده مشهور درام است.
  • 2.The drummer of the band is my boyfriend.
    2. درامر گروه دوست‌پسر من است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان