[صفت]

drunk

/drʌŋk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: drunker] [حالت عالی: drunkest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مست

معادل ها در دیکشنری فارسی: پاتیل سرمست مست مشروبخور
  • 1.He came home last night blind drunk.
    1. او دیشب به شدت مست به خانه آمد.
  • 2.He got very drunk at my sister's wedding.
    2. او در عروسی خواهرم خیلی مست کرد.
[اسم]

drunk

/drʌŋk/
قابل شمارش

2 آدم مست

معادل ها در دیکشنری فارسی: مست
  • 1.We staggered up the path like a couple of drunks.
    1. ما مثل دو آدم مست تلوتلو خوران مسیر را طی کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان