Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . احمق
2 . لال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
dumb
/dʌm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: dumber]
[حالت عالی: dumbest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
احمق
احمقانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیشعور
پخمه
خل
خنگ
ملنگ
کودن
کندذهن
کمهوش
مترادف و متضاد
stupid
smart
1.If the police question you, act dumb.
1. اگر پلیس از تو سؤال پرسید، ادای احمقها را دربیاور [خودت را بزن به نفهمی].
2.That was a pretty dumb thing to do.
2. آن کار بسیار احمقانهای بود.
a dumb idea
ایدهای احمقانه
a dumb person
فردی احمق
2
لال
گنگ، زبانبسته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زبانبسته
لال
گنگ
1.The child is deaf and dumb.
1. آن کودک کر و لال است.
تصاویر
کلمات نزدیک
duly
dullness
dullard
dull green
dull blade
dumb bunny
dumb-bell
dumbass
dumbfound
dumbfounded
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان