[اسم]

Earth

/ɜːrθ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زمین سیاره زمین

معادل ها در دیکشنری فارسی: ارض زمین کره زمین زمینی
مترادف و متضاد globe planet world
  • 1.Swimming pool is the best place on Earth to be on a hot day like this.
    1. در یک روز گرم مثل امروز استخر بهترین جای روی زمین است.
  • 2.The Earth takes approximately 365 days to go round the Sun.
    2. حدودا 365 روز طول می‌کشد تا زمین دور خورشید بچرخد.
  • 3.The ploughed earth looked rich and dark.
    3. آن زمین شخم زده شده بنظر غنی و تیره می‌آمد.
  • 4.We live on Earth.
    4. ما در سیاره زمین زندگی می‌کنیم.

2 خاک (earth)

معادل ها در دیکشنری فارسی: خاک گل
مترادف و متضاد soil
  • 1.Cover the seeds with earth.
    1. روی دان‌ها را با خاک بپوشانید.

3 سیم اتصال به زمین (earth)

مترادف و متضاد ground
[فعل]

to earth

/ɜːrθ/
فعل گذرا
[گذشته: earthed] [گذشته: earthed] [گذشته کامل: earthed]

4 متصل کردن (مدار الکتریکی) به زمین

مترادف و متضاد ground
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان