[اسم]

east

/iːst/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شرق مشرق

معادل ها در دیکشنری فارسی: خاور شرق مشرق
  • 1.Her home is in the east of France.
    1. خانه او در شرق فرانسه است.
  • 2.Most of the country, except the east, is rural.
    2. بیشتر کشور، به جز مشرق، روستایی است.
  • 3.The points of the compass are North, South, East and West.
    3. جهات قطب‌نما عبارتند از شمال، جنوب، شرق و غرب.
  • 4.Which way is east?
    4. شرق از کدام طرف است؟

2 مشرق‌زمین خاور (East)

معادل ها در دیکشنری فارسی: شرق مشرق‌زمین
[صفت]

east

/iːst/
غیرقابل مقایسه

3 شرق شرقی

  • 1.The east wall of the mosque is covered with a beautiful mosaic.
    1. دیوار شرقی مسجد پوشیده از موزاییک‌های زیباست.
  • 2.They live on the east coast.
    2. آنها در ساحل شرقی (آمریکا) زندگی می‌کنند.
[قید]

east

/iːst/
غیرقابل مقایسه

4 به سمت شرق

  • 1.We drove east along Brooklyn Avenue.
    1. ما در امتداد خیابان "بروکلین" به سمت شرق راندیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان