Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تصادف کردن
2 . شکست خوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
to eat it
/tʊ ˈiːt ɪt/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تصادف کردن
تعادل خود را از دست دادن
informal
1.I almost ate it skiing.
1. نزدیک بودن هنگام اسکی کردن، تصادف کنم.
2
شکست خوردن
موفق نشدن، رد شدن (در امتحان)
informal
1.I really ate it on the test.
1. در آن امتحان رد شدم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
milk the bull
have more money than sense
mean business
have mixed feelings about
have a memory like a sieve
mix business with pleasure
heart in mouth
name is mud
have rocks in head
have interests at heart
کلمات نزدیک
to construct knowledge
come to conclusion
to come
caught in the crossfire
catch eye
get out of doing something
to go
go bananas
to have a blowout
to have a bone to pick with someone
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان