Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تقلید کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to emulate
/ˈɛmjəˌleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: emulated]
[گذشته: emulated]
[گذشته کامل: emulated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تقلید کردن
مترادف و متضاد
copy
imitate
1.I love to emulate her behavior.
1. من دوست دارم رفتار او را تقلید کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک
emu
ems
empty-handed
empty
emptiness
emulation
emulsify
emulsion
emulsion paint
en bloc
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان