Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . وضع کردن (قانون)
2 . ایفای نقش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to enact
/ɪˈnækt/
فعل گذرا
[گذشته: enacted]
[گذشته: enacted]
[گذشته کامل: enacted]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وضع کردن (قانون)
تصویب کردن، بهصورت قانون درآوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تصویب کردن
1.Congress enacted the legislation during its last session.
1. در طول جلسه آخر، مجلس (آن) قانون را وضع کرد.
2
ایفای نقش کردن
نقشآفرینی کردن
scenes from history enacted by local residents
صحنههایی از تاریخ با نقشآفرینی ساکنین محلی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enable
en suite
en papillote
en masse
emulsify
enamel
encampment
encapsulate
encase
encaustic
کلمات نزدیک
enable
en-suite
en suite
en route
en masse
enactment
enamel
enamelwork
enamor
enamored
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان