[فعل]

to enact

/ɪˈnækt/
فعل گذرا
[گذشته: enacted] [گذشته: enacted] [گذشته کامل: enacted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 وضع کردن (قانون) تصویب کردن، به‌صورت قانون درآوردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: تصویب کردن
  • 1.Congress enacted the legislation during its last session.
    1. در طول جلسه آخر، مجلس (آن) قانون را وضع کرد.

2 ایفای نقش کردن نقش‌آفرینی کردن

scenes from history enacted by local residents
صحنه‌هایی از تاریخ با نقش‌آفرینی ساکنین محلی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان