[اسم]

English

/ˈɪŋglɪʃ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 زبان انگلیسی

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگلیسی
to speak English
انگلیسی حرف زدن
  • She speaks good English.
    او خوب انگلیسی حرف می‌زند.
to learn English
انگلیسی یاد گرفتن
  • You must learn English.
    شما باید زبان انگلیسی را یاد بگیرید.
to improve one's English
زبان انگلیسی خود را تقویت کردن
  • I need to improve my English.
    من باید زبان انگلیسی‌ام را تقویت کنم.

2 انگلیسی‌ها مردم انگلستان (the English)

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگلیسی‌ها
[صفت]

English

/ˈɪŋglɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more English] [حالت عالی: most English]

3 انگلیسی [وابسته به انگلیس و مردم آن]

معادل ها در دیکشنری فارسی: انگلیسی
  • 1.an English teacher
    1. یک معلم انگلیسی
  • 2.He is an English man.
    2. او یک مرد انگلیسی است.
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان