Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجهز کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to equip
/ɪˈkwɪp/
فعل گذرا
[گذشته: equipped]
[گذشته: equipped]
[گذشته کامل: equipped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
مجهز کردن
تجهیز کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تجهیز کردن
مجهز کردن
1.All the police officers were equipped with shields to defend themselves against the rioters.
1. تمام پلیسها مجهز به حفاظ شدند تا بتوانند از خود در برابر شورشیان دفاع کنند.
2.It's going to cost $4 million to equip the hospital.
2. مجهز کردن بیمارستان 4 میلیون دلار هزینه خواهد داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
equinox
equine
equilibrium
equilateral triangle
equilateral
equipment
equipped
equisized
equitable
equitably
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان