Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ارگونومی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ergonomics
/ˌɜːɡənˈɑːmɪks/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ارگونومی
کارپژوهی، ﻃﺮاﺣﯽ ﻣﺤﯿﻂ ﮐﺎر مناسب
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کارپژوهی
ارگونومی
formal
1.A specialist in ergonomics will work with the team designing the production line in our new factory.
1. یک متخصص در ارگونومی با تیمی که دارد خط تولید ما در کارخانه جدید را طراحی میکند، کار خواهد کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ergo
erfan
erection
erect
erasure
eric
erica
erik
erika
erin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان