[اسم]

estate

/ɪˈsteɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ملک شهرک

معادل ها در دیکشنری فارسی: ملک
  • 1.She lives in a tower on an estate in London.
    1. او در برجی در شهرکی در لندن زندگی می‌کند.
a country estate
ملک روستایی
  • The poet's childhood was spent on a country estate.
    کودکی شاعر در ملکی روستایی گذرانده شد.
a housing estate
شهرک مسکونی
an industrial estate
شهرک صنعتی

2 اموال دارایی‌ها

معادل ها در دیکشنری فارسی: اموال
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان