Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مدیر اجرایی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
exec
/ɪɡˈzek/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مدیر اجرایی
1.The role of the chief exec is to empower the team.
1. نقش مدیر عامل قدرت بخشیدن به گروه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
exeat
excused
excuse me, i have a question.
excuse me! how can i use this telephone?
excuse me! can i go to central park by bus?
execrable
executable
execute
execution
executioner
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان