[اسم]

executive

/ɪɡˈzekjətɪv/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مدیر

مترادف و متضاد chief director
senior/top executive
مدیر ارشد
  • She is now a senior executive.
    او اکنون یک مدیر ارشد است.
chief executive
مدیر عامل اجرایی
sales executive
مدیر فروش
advertising executive
مدیر تبلیغات

2 قوه مجریه (the Executive)

معادل ها در دیکشنری فارسی: قوه مجریه
[صفت]

executive

/ɪɡˈzekjətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more executive] [حالت عالی: most executive]

3 اجرایی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجرایی مجری
executive decisions/duties/jobs/positions ...
تصمیمات/وظایف/مشاغل/پست‌ها و... اجرایی
  • She has an executive position in a finance company.
    او در یک شرکت مالی پُست اجرایی دارد.
an executive board/body/committee/officer...
هیئت/بدنه/کمیته/مامور و... اجرایی
[عبارات مرتبط]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان