[اسم]

exempt

/ɪgˈzɛmpt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 معاف مستثنی

معادل ها در دیکشنری فارسی: بخشوده بری معاف
مترادف و متضاد excused free from liable to subject to
  • 1.Juvenile offenders are not exempt from punishment.
    1. مجرمین نوجوان از مجازات (شدن) مستثنی نیستند.
  • 2.School property is exempt from most taxes.
    2. زمین مدرسه معاف از اکثر مالیات‌هاست.
[فعل]

to exempt

/ɪgˈzɛmpt/
فعل گذرا

2 معاف کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: معاف کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان