Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نسبتاً
2 . منصفانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
fairly
/ˈfer.li/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fairly]
[حالت عالی: most fairly]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نسبتاً
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نسبتا
مترادف و متضاد
almost
nearly
1.She's fairly tall.
1. او نسبتاً قد بلند است.
2.We get along fairly well.
2. ما با هم نسبتاً خوب کنار میآییم.
a fairly big family
یک خانواده نسبتاً بزرگ
2
منصفانه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انصافاً
منصفانه
1.He claimed that he hadn't been treated fairly by his employers.
1. او مدعی شد که کارفرمایانش با او منصفانه رفتار نکردهاند.
2.Officials will ensure that the election is carried out fairly.
2. مقامات رسمی اطمینان حاصل خواهند کرد که انتخابات منصفانه برگزار شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
fairground
fair-trade
fair-minded
fair-haired
fair-faced
fairness
fairway
fairy
fairy godmother
fairy lights
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان