[صفت]

fallow

/ˈfæˌloʊ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آیش‌شده (زمین)

مترادف و متضاد uncultivated
  • 1.A fallow field which is ready to be cultivated.
    1. زمینی آیش‌شده‌ای که آماده زراعت است.
توضیحاتی در رابطه صفت fallow
توصیف زمینی که شخم می‌زنند ولی یکسال در آن چیزی نمی‌کارند تا قوت بگیرد.
[اسم]

fallow

/ˈfæˌloʊ/
قابل شمارش

2 آیش زمین آیش‌شده، زمین شخم‌شده و نکاشته

معادل ها در دیکشنری فارسی: آیش
[فعل]

to fallow

/ˈfæˌloʊ/
فعل گذرا
[گذشته: fallowed] [گذشته: fallowed] [گذشته کامل: fallowed]

3 آیش دادن (کشاورزی) آیش کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آیش دادن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان