[فعل]

to familiarize

/fəˈmɪliəraɪz/
فعل گذرا
[گذشته: familiarized] [گذشته: familiarized] [گذشته کامل: familiarized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آشنا کردن شناساندن، یاد دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آشنا کردن شناساندن
مترادف و متضاد acquaint
  • 1.You'll need time to familiarize yourself with our procedures.
    1. شما به زمان نیاز دارید تا خود را با روندهای ما آشنا کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان