[اسم]

fare

/fer/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کرایه (تاکسی و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: کرایه
مترادف و متضاد cost fee price ticket price
  • 1.Bus fares are going up again.
    1. کرایه‌های اتوبوس دوباره دارند افزایش می‌یابند.
  • 2.We shared a taxi and split the fare.
    2. ما با هم تاکسی گرفتیم و کرایه را نصف کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان