[صفت]

far-sighted

/fˈɑːɹsˈaɪɾᵻd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more far-sighted] [حالت عالی: most far-sighted]

1 دوراندیش آینده‌نگر

a far-sighted politician
یک سیاست‌مدار دوراندیش

2 دوربین (چشم)

مترادف و متضاد long-sighted
  • 1.She’s far-sighted and needs glasses to read.
    1. او دوربین است و برای مطالعه به عینک نیاز دارد.

3 دوراندیشانه آینده‌نگرانه

far-sighted investments
سرمایه‌گذاری‌های دوراندیشانه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان