Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اجازه داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[عبارت]
feel free
/fil fri/
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اجازه داشتن
1.feel free to ask me anything.
1. اجازه داری هر سوالی (که میخواهی) از من بپرسی.
2.The co-pilot didn't feel free to speak up to the pilot in the cockpit.
2. آن کمک خلبان اجازه نداشت در کابین [ اتاقک خلبان] به خلبان، اظهار نظر کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
feel for
feel blue
feel at ease
feel
feedstuff
feel guilty
feel homesick
feel in one's bones
feel like
feel on top of the world
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان