Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فمینیسم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
feminism
/ˈfɛmɪˌnɪzəm/
قابل شمارش
1
فمینیسم
جنبش طرفداری از حقوق زنان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فمینیسم
1.she was a great pioneer of feminism.
1. او پیشرو [پیشتاز] بزرگ فمینیسم بود.
توضیحاتی در رابطه با feminism
واژه feminism بیانگر جنبشی است که خواستار حقوق سیاسی و اجتماعی برابر برای زنان است. ایدئولوژی اصلی این جنبش برابری حقوق زن و مرد است و مردان نباید حق بیشتری نسبت به زنان داشته باشند.
تصاویر
کلمات نزدیک
femininity
feminine
female
feltmaking
felt-tip pen
feminist
femme fatale
femur
fen
fence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان