[اسم]

ferry

/ˈfer.i/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرابر (نوعی کشتی مسافربری و یا باربری) فری

مترادف و متضاد ferry boat passenger boat
  • 1.a car ferry
    1. یک فرابر ماشین‌بری
  • 2.We went by ferry.
    2. با فری رفتیم.
[فعل]

to ferry

/ˈfer.i/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: ferried] [گذشته: ferried] [گذشته کامل: ferried]

2 با فرابر بردن با فری از رودخانه عبور دادن، (با فرابر) ترابری کردن

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان