Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مبارز (ورزش)
2 . جنگنده (هواپیما)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
fighter
/ˈfaɪtər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مبارز (ورزش)
رزمنده (جنگ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگجو
جنگنده
جنگاور
رزمنده
مبارز
مترادف و متضاد
boxer
soldier
1.He is a great fighter.
1. او مبارزی [بوکسوری] عالی است.
the distinction between civilian populations and fighters
تفاوت بین جمعیتهای غیرنظامی و رزمندگان
2
جنگنده (هواپیما)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جنگنده
هواپیمای شکاری
مترادف و متضاد
fighter aircraft
warplane
1.World War II fighter planes
1. هواپیماهای جنگنده [جنگنده های] جنگ جهانی دوم
تصاویر
کلمات نزدیک
fight-or-flight
fight off
fight a losing battle
fight
fig tree
fighter pilot
fighting
fighting cock
figment
figurative
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان