Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فیگوراتیو (هنر)
2 . استعاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
figurative
/ˈfɪɡərətɪv/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فیگوراتیو (هنر)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فیگوراتیو
a figurative artist
یک نقاش (سبک) فیگوراتیو
2
استعاری
تمثیلی، مجازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مجازی
مترادف و متضاد
allegorical
metaphorical
symbolic
literal
1.Using figurative language, Jane likened the storm to an angry bull.
1. با استفاده از زبان تمثیلی، "جین" طوفان را به گاوی عصبانی تشبیه کرد.
a figurative expression
یک عبارت استعاری
تصاویر
کلمات نزدیک
figment
fighting cock
fighting
fighter pilot
fighter
figurative art
figuratively
figure
figure of speech
figure out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان