[صفت]

figurative

/ˈfɪɡərətɪv/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فیگوراتیو (هنر)

معادل ها در دیکشنری فارسی: فیگوراتیو
a figurative artist
یک نقاش (سبک) فیگوراتیو

2 استعاری تمثیلی، مجازی

معادل ها در دیکشنری فارسی: مجازی
مترادف و متضاد allegorical metaphorical symbolic literal
  • 1.Using figurative language, Jane likened the storm to an angry bull.
    1. با استفاده از زبان تمثیلی، "جین" طوفان را به گاوی عصبانی تشبیه کرد.
a figurative expression
یک عبارت استعاری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان