[فعل]

to fill in

/fɪl ɪn/
فعل گذرا
[گذشته: filled in] [گذشته: filled in] [گذشته کامل: filled in]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پر کردن (فرم و...) نوشتن (در جای خالی در فرم و...)

مترادف و متضاد complete fill out write
  • 1.please fill in the form.
    1. لطفاً این فرم را پر کنید.
  • 2.Please fill in your name and address here.
    2. لطفاً اسم و نشانی خود را در اینجا بنویسید.

2 در جریان گذاشتن باخبر کردن، مطلع کردن

  • 1.I forgot to fill her in.
    1. فراموش کردم او را در جریان بگذارم.
  • 2.Josh filled me in on what had been agreed at the meeting.
    2. "جاش" من را در جریان آن‌چه در جلسه به توافق رسیده شده بود، گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان