[فعل]

to fizzle

/ˈfɪzl/
فعل ناگذر
[گذشته: fizzled] [گذشته: fizzled] [گذشته کامل: fizzled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صدای هیس دادن (چیز در حال سوختن)

معادل ها در دیکشنری فارسی: وز وز کردن
مترادف و متضاد hiss
  • 1.Fireworks fizzled and exploded in the night sky.
    1. وسایل آتش‌بازی صدای هیس دادند [تولید کردند] و در آسمان شب منفجر شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان