Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خیره (نگاه کردن)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
fixedly
/ˈfɪksɪdli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more fixedly]
[حالت عالی: most fixedly]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
خیره (نگاه کردن)
to stare fixedly at somebody/something
خیره به کسی/چیزی زل زدن
تصاویر
کلمات نزدیک
fixed costs
fixed
fixation
fixated
fixable
fixer
fixture
fizz
fizzle
fizzle out
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان