Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گشاد شدن
2 . شدیدتر شدن
3 . خشمگینانه گفتن
4 . شعلهور شدن
5 . منور
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to flare
/fler/
فعل ناگذر
[گذشته: flared]
[گذشته: flared]
[گذشته کامل: flared]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گشاد شدن
آزاد شدن
2
شدیدتر شدن
تشدید یافتن
مترادف و متضاد
flare up
3
خشمگینانه گفتن
با عصبانیت چیزی گفتن
4
شعلهور شدن
سوختن
1.The match flared and went out.
1. کبریت سوخت و (بعد) خاموش شد.
[اسم]
flare
/fler/
قابل شمارش
5
منور
مترادف و متضاد
distress signal
تصاویر
کلمات نزدیک
flapjack
flap one's gums
flap
flannels
flannel
flare up
flare-up
flared
flares
flash
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان