Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تمرکز کردن (بر)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to focus on
/ˈfoʊkəs ɑn/
فعل گذرا
[گذشته: focused on]
[گذشته: focused on]
[گذشته کامل: focused on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تمرکز کردن (بر)
متمرکز بودن (بر)
1.The discussion focused on three main issues.
1. بحث متمرکز بر سه موضوع اصلی بود.
2.When the kitchen is finished I'm going to focus my attention on the garden.
2. وقتی آشپزخانه تمام شود، توجهم را روی باغ متمرکز خواهم کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
focus group
focus
focal point
focal length
focal
focused
fodder
foe
foetal
foetal position
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان