[اسم]

foe

/foʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دشمن عدو

معادل ها در دیکشنری فارسی: خصم دشمن معاند عدو
formal old use
مترادف و متضاد enemy
  • 1.It was hard to believe that anyone could be his foe.
    1. باورش سخت بود که هر کسی می‌توانست دشمن او باشد.
  • 2.She was unsure as yet whether he was friend or foe.
    2. او هنوز مطمئن نبود که او دوست بود یا دشمن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان