[اسم]

fool

/ful/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آدم احمق آدم ابله

مترادف و متضاد dope idiot schmuck simpleton
  • 1.Don't be a fool my dear.
    1. آدم احمقی نباش عزیز من.

2 دسر میوه‌ای و خامه

[فعل]

to fool

/ful/
فعل گذرا
[گذشته: fooled] [گذشته: fooled] [گذشته کامل: fooled]

3 فریب دادن گول زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خر کردن نیرنگ زدن
  • 1.Don't be fooled by his appearance.
    1. گول ظاهرش را نخور.
  • 2.I got fooled.
    2. گول خوردم.
  • 3.You can't fool me with your nice behavior.
    3. نمی‌توانی من را با رفتار خوبت فریب دهی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان